شنبلیله: گیاهی است دارای دانه های زرد. برای درمان، از آن استفاده می گردد و کاشته و خورده می شود. برای درد سینه، سرفه، نفَس تنگی، بلغم، بواسیر و دردِ: پشت، کبد و مثانه، و برای تقویت توان جنسی سودمند است( تاج العروس: ج 1 ص 439).
قالَ رَسولُ الله صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ وَ آلِه: عَلَیکُم بِالحُلبَهِ و لَو بیعَ وَ زنُها ذَهَبا.
جامع الأحادیث للقمّی، ص 100، بحار الأنوار، ج 62، ص 233، ح 1.
حضرت رسول صلوات الله علیه و آله فرمود: بر شما باد شنبلیله ، هر چند همسنگ طلا فروخته شود.
قالَ رَسولُ الله صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ وَ آلِه: تَداوَوا بِالحُلبَهِ؛ فَلَو تَعلَمُ امَّتی ما لَهُم فِی الحُلبَهِ، لَتَداوَوا بِها و لَو بِوَزنِها ذَهَبا.
الجعفریّات، ص 245 عن الإمام الکاظم عن آبائه صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم ، مکارم الأخلاق، ج 1، ص 407، ح 1380، دعائم الإسلام، ج 2، ص 150، ح 534، بحار الأنوار، ج 62، ص 233، ح 3.
حضرت رسول صلوات الله علیه و آله فرمود: به شنبلیله درمان بجویید. اگر امّت من می دانستند که شنبلیله برایشان چه سودهایی دارد، با آن درمان می کردند، هر چند همسنگ آن، طلا می دادند!
قالَ سَیِّدُنا وَ مَولانا الإمام الکاظم صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ: مِنَ الرّیحِ الشّابِکَهِ وَ الحامِّ و الإِبرِدَهِ فِی المَفاصِلِ، تَأخُذُ کَفَّ حُلبَهٍ و کَفَّ تینٍ یابِسٍ تَغمُرُهُما بِالماءِ و تَطبُخُهُما فی قِدرٍ نَظیفَهٍ، ثُمَّ تُصَفّی ثُمَّ تُبَرِّدُ، ثُمَّ تَشرَبُهُ یَوما و تَغِبُّ یَوما، حَتّی تَشرَبَ مِنهُ تَمامَ أیّامِکَ قَدرَ قَدَحٍ رَوِیٍّ.
الكافي( ط- الإسلامية)،ج8، ص191.
مولا و آقای ما حضرت امام کاظم صلوات الله علیه فرمود: برای درمانِ بادِ شابکه و حام و سردی ای که مفاصل را در بر می گیرد و بدانها درمی پیچد، یک مشت شنبلیله و یک مشت انجیرِ خشک برمی داری و در آب می خیسانی و در دیگی تمیز می پزی. سپس آن را از صافی می گذرانی و آن گاه سرد می کنی و یک روز در میان، از آن می خوری و این کار را تا هنگامی که یک کاسه پُر مصرف شود، ادامه می دهی.
علّامه مجلسی در شرح این حدیث، چنین آورده است: گویا مقصود از« شابکه»، بادی است که میان پوست و گوشت، رخ می نماید و آنها را به هم پیوند می زند، یا مقصود، بادی است همانند قولنج که در پشت و جاهای دیگر، رخ می نماید و در نتیجه انسان نمی تواند حرکت کند.
برای واژه« حامّ»، معنایی سراغ نداریم. گویا این واژه،« خامّ»( با حرف خ) است، به معنای بلغم خام که هنوز به پختگی نرسیده است. شاید هم مقصود از آن، بادی است که پیوسته در بدن شخص جای گرفته باشد، برگرفته شده از« حام الطیر علی الشی ء»، یعنی پرنده در جایی مسکن گرفت.
درباره« ابرده»، فیروزآبادی می گوید:« سردی ای در درون است». نیز در النهایه گفته است:« ابرده( با کسره همزه و راء) بیماری ای است شناخته شده که از چیرگی برودت و رطوبت بر طبع، حاصل می آید و انسان را از آمیزش، ناتوان می سازد».
در القانون آمده است:« شنبلیله در آخر فصلِ نخست، گرم و در طول فصل نخست، خشک است؛ از رطوبتی شگفت، تهی نیست؛ نضج دهنده و نرم کننده است؛ ورم های بلغمی و پشتی را از میان می برد؛ شکم کلن ها را نرم می کند و به آستانه باز شدن می رساند؛ سینه و حلق را نرم می کند و بویژه هنگامی که با عسل یا خرما و یا انجیر پخته شود، سرفه و نفَس تنگی را فرو می نشاند. بهتر، آن است که شنبلیله را با قدری خرما بیامیزند و بفشرند و عصاره آن را بگیرند و سپس با مقدار زیادی عسل درآمیزند و آن گاه بر روی حرارتی معتدل، گرم کنند و قبل از غذا( با فاصله زیاد) آن را بخورند. پخته آن در سرکه، برای ضعف معده، سودمند است و آب پزشده آن نیز برای دل پیچه و شکم رَوی، خوب است»( بحار الأنوار: ج 62 ص 187 ح 3).
بسم الله الرحمن الرحیم
شنبلیله: گیاهی است دارای دانه های زرد. برای درمان، از آن استفاده می گردد و کاشته و خورده می شود. برای درد سینه، سرفه، نفَس تنگی، بلغم، بواسیر و دردِ: پشت، کبد و مثانه، و برای تقویت توان جنسی سودمند است( تاج العروس: ج 1 ص 439).
قالَ رَسولُ الله صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ وَ آلِه: عَلَیکُم بِالحُلبَهِ و لَو بیعَ وَ زنُها ذَهَبا.
جامع الأحادیث للقمّی، ص 100، بحار الأنوار، ج 62، ص 233، ح 1.
حضرت رسول صلوات الله علیه و آله فرمود: بر شما باد شنبلیله ، هر چند همسنگ طلا فروخته شود.
قالَ رَسولُ الله صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ وَ آلِه: تَداوَوا بِالحُلبَهِ؛ فَلَو تَعلَمُ امَّتی ما لَهُم فِی الحُلبَهِ، لَتَداوَوا بِها و لَو بِوَزنِها ذَهَبا.
الجعفریّات، ص 245 عن الإمام الکاظم عن آبائه صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم ، مکارم الأخلاق، ج 1، ص 407، ح 1380، دعائم الإسلام، ج 2، ص 150، ح 534، بحار الأنوار، ج 62، ص 233، ح 3.
حضرت رسول صلوات الله علیه و آله فرمود: به شنبلیله درمان بجویید. اگر امّت من می دانستند که شنبلیله برایشان چه سودهایی دارد، با آن درمان می کردند، هر چند همسنگ آن، طلا می دادند!
قالَ سَیِّدُنا وَ مَولانا الإمام الکاظم صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ: مِنَ الرّیحِ الشّابِکَهِ وَ الحامِّ و الإِبرِدَهِ فِی المَفاصِلِ، تَأخُذُ کَفَّ حُلبَهٍ و کَفَّ تینٍ یابِسٍ تَغمُرُهُما بِالماءِ و تَطبُخُهُما فی قِدرٍ نَظیفَهٍ، ثُمَّ تُصَفّی ثُمَّ تُبَرِّدُ، ثُمَّ تَشرَبُهُ یَوما و تَغِبُّ یَوما، حَتّی تَشرَبَ مِنهُ تَمامَ أیّامِکَ قَدرَ قَدَحٍ رَوِیٍّ.
الكافي( ط- الإسلامية)،ج8، ص191.
مولا و آقای ما حضرت امام کاظم صلوات الله علیه فرمود: برای درمانِ بادِ شابکه و حام و سردی ای که مفاصل را در بر می گیرد و بدانها درمی پیچد، یک مشت شنبلیله و یک مشت انجیرِ خشک برمی داری و در آب می خیسانی و در دیگی تمیز می پزی. سپس آن را از صافی می گذرانی و آن گاه سرد می کنی و یک روز در میان، از آن می خوری و این کار را تا هنگامی که یک کاسه پُر مصرف شود، ادامه می دهی.
علّامه مجلسی در شرح این حدیث، چنین آورده است: گویا مقصود از« شابکه»، بادی است که میان پوست و گوشت، رخ می نماید و آنها را به هم پیوند می زند، یا مقصود، بادی است همانند قولنج که در پشت و جاهای دیگر، رخ می نماید و در نتیجه انسان نمی تواند حرکت کند.
برای واژه« حامّ»، معنایی سراغ نداریم. گویا این واژه،« خامّ»( با حرف خ) است، به معنای بلغم خام که هنوز به پختگی نرسیده است. شاید هم مقصود از آن، بادی است که پیوسته در بدن شخص جای گرفته باشد، برگرفته شده از« حام الطیر علی الشی ء»، یعنی پرنده در جایی مسکن گرفت.
درباره« ابرده»، فیروزآبادی می گوید:« سردی ای در درون است». نیز در النهایه گفته است:« ابرده( با کسره همزه و راء) بیماری ای است شناخته شده که از چیرگی برودت و رطوبت بر طبع، حاصل می آید و انسان را از آمیزش، ناتوان می سازد».
در القانون آمده است:« شنبلیله در آخر فصلِ نخست، گرم و در طول فصل نخست، خشک است؛ از رطوبتی شگفت، تهی نیست؛ نضج دهنده و نرم کننده است؛ ورم های بلغمی و پشتی را از میان می برد؛ شکم کلن ها را نرم می کند و به آستانه باز شدن می رساند؛ سینه و حلق را نرم می کند و بویژه هنگامی که با عسل یا خرما و یا انجیر پخته شود، سرفه و نفَس تنگی را فرو می نشاند. بهتر، آن است که شنبلیله را با قدری خرما بیامیزند و بفشرند و عصاره آن را بگیرند و سپس با مقدار زیادی عسل درآمیزند و آن گاه بر روی حرارتی معتدل، گرم کنند و قبل از غذا( با فاصله زیاد) آن را بخورند. پخته آن در سرکه، برای ضعف معده، سودمند است و آب پزشده آن نیز برای دل پیچه و شکم رَوی، خوب است»( بحار الأنوار: ج 62 ص 187 ح 3).
سعید مهدوی
به اشتراک گذاری این پست
لینک به پست
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر